چرا ۹۹ درصد کارمندان فیس‌بوک عاشق مارک زاکربرگ هستند؟ – ۱۰ دلیل

یکی از جمله‌های زیبای گور وایدال می‌گوید: « هر وقت دوستی موفق می‌شود، چیز کمی درون من از بین می‌رود. » شاید یکی از دلایلی که باعث می‌شود نتوانیم به اندازه‌ی افراد موفقی که الگوی خود قرار داده‌ایم به شهرت و ثروت دست یابیم همین حس حسادت نسبت به خوشبختی و سعادت آن‌هاست. زاکربرگ دوست ما نیست، اما شاید همین حس را نسبت به بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت فیس‌بوک که جوان‌ترین میلیاردر جهان نیز هست داشته باشیم؛ اما بهتر است بدانید افراد نزدیک به مارک تقریباً مخالف عقیده‌ی شما هستند. این مدیرعامل جوان به تازگی موفق شد به محبوبیت ۹۹/۳ % در بین کارکنان خود دست یابد. شاید از خود بپرسید که چه ویژگی‌های خاصی موجب شده مارک زاکربرگ به چنین محبوبیتی در بین کارکنان خود دست یابد؟

مسلماً زنجیره‌ای از فاکتورهای مختلف در ایجاد این محبوبیت نقش داشته که صحبت درباره‌ی تمام آن‌ها از حوصله‌ی این بحث خارج است. در این مقاله ۱۰ عامل برتر و مهم‌تر که باعث شده کارمندان فیس‌بوک عاشق مدیر خود باشند را بررسی می‌کنیم.

زاکربرگ سلسه مراتب سنتی و معمول موجود در سازمان‌ها را کنار گذاشته است.

یکی از کارمندان فیس‌بوک در وب‌سایت Quora راجع به این مورد اخیراً گفته: « بعد از اینکه سال ۲۰۱۰ به فیس‌بوک ملحق شدم، شروع به کار در پروژه‌ای مخفی با نام ” graph search ” کردم. برای چند ماه با مارک برای بررسی پروژه ملاقات حضوری و رو در رو داشتم. » این حقیقت که مدیرعامل یکی از پویاترین شرکت‌های فناوری که به سرعت در جهان در حال رشد است با کارمندان خود ملاقات‌های حضوری و نزدیک دارد چیزهای زیادی درباره منش و طرز فکر او در بیزنس و دنیای کسب‌وکار می‌گوید. به جای اینکه افراد را بر اساس سن و تجربه، رده‌بندی کنیم و به اصطلاح سیستم سلسله مراتبی ایجاد کنیم، بهتر است بدانیم که ایده‌های هر فرد به طور مشخص ارزشمند است.

زاکربرگ موانع را حذف کرده است.

بخشی از فرآیند حذف سلسله مراتب سنتی در ادارات، از بین بردن موانع بین مدیران و دیگر کارمندان است. دیوارهای دفتر زاکربرگ شیشه‌ای ست. بر خلاف تفکر معمول که انتظار دارد مدیرعامل در اتاقی خصوصی با درب‌هایی امنیتی کار کند، مارک این روش را ترجیح داده تا کارمندانش بتوانند به سادگی به او نزدیک شوند و با او ملاقات کنند. با ایجاد حس برابری در کارمندان خود به سادگی می‌توانید به آن‌ها ثابت کنید که برایشان ارزش قائل هستید و به آن‌ها احترام می‌گذارید.

مارک مشروعیت و شهرت خاص خود را دارد.

صرف نظر از آنچه هر کس درباره‌ی مارک زاکربرگ می‌گوید، حقایق موجود همه چیز را به درستی بیان و اثبات می‌کنند. زاکربرگ توانست به تنهایی و با تکیه بر مهارت‌ها و تجربیات خود، ایده‌ی ساده‌اش را به یک امپراتوری بزرگ تبدیل کند. او روش ارتباطی انسان‌ها در سراسر جهان را برای همیشه تغییر داد. یکی دیگر از کارمندان فیس‌بوک اخیراً گفته: « مارک کمپانی میلیارد کاربری و میلیارد دلاری خود را از اتاق خوابگاهش ایجاد کرد، موانع را یکی پس از دیگری از میان برداشت و موفق شد شرکتی را تأسیس کند که کارمندانش جزء باهوش‌ترین و با استعدادترین افراد در جهان هستند. » چنین احترام و ستایشی از سوی یک کارمند همه چیز را درباره‌ی این مدیر جوان و خوش ذوق بر ملا می‌کند.

زاکربرگ چشم‌انداز روشنی دارد.

اگر می‌خواهید افراد زیادی پشتیبان شما باشند و همراه و هم قدم به شما برای رسیدن به اهدافتان کمک کنند باید بتوانید مسیری رو به جلو و مشخص را به آن‌ها نشان دهید. بزرگ‌ترین جاه‌طلبی زندگی زاکربرگ ایجاد جهانی باز و متصل است و تعهد او به این هدف تزلزل‌ناپذیر است. بهره‌مندی از رهبری که توان هدایت افراد گروه را به سمت هدفی روشن و بی ابهام داشته باشد کافی ست تا کارمندان بی ‌وقفه در جهت رسیدن به آن خواسته تلاش کنند و یک لحظه هم به خود خستگی و نا امیدی راه ندهند.

مارک جسور و نترس است.

به قول یکی از کارمندان فیس‌بوک « کدام مدیرعامل جرئت دارد برای خرید یک کمپانی چت ۱۹ میلیارد دلار بپردازد؟ » این موضوع به خرید WhatsApp از سوی فیس‌بوک اشاره می‌کند. خواه کارمندان او موافق یا مخالف تصمیماتش باشند، زاکربرگ برای عملی کردن خواسته‌ها و تصمیماتش شجاعت کافی دارد. همین ویژگی او موجب شده تا کارمندانش برای او احترام خاصی قائل باشند.

 

زاکربرگ سنت‌های بی‌معنی محل کار را به کلی نادیده می‌گیرد.

مارک بر اساس کیفیت کار کارمندانش به آن‌ها احترام می‌گذارد نه بر حسب لباسی که پوشیده‌اند یا مرتب بودن میزشان. این مدیر جوان با پوشیدن شلوار جین و گذاشتن کلاه در محل کار الگویی را به کارمندانش ارائه می‌دهد که بیانگر اهمیت کار است نه مسائل فرعی مثل لباس یا مدل مو.

مارک به کارمندان خود پاداش می‌دهد و امکانات خوبی برای آن‌ها فراهم می‌کند.

برای هر رئیسی فراهم کردن غذای رایگان و محیط کاری آرام و بی تنش دشوار است. رها شدن از استرس بدون ترک محل کار موهبتی ست که نصیب هر کارمندی نمی‌شود. جو زاکربرگ برای جلب رضایت کارمندانش فراهم کردن محیط کاری آرام، امکاناتی عالی و مرخصی‌های به موقع و کافی برای تجدید قواست.

او به کارمندانش قدرت می‌دهد.

کارمندان فیس‌بوک می‌توانند بر خلاف بوروکراسی‌ها و سنت‌های معمولی که هنوز در شرکت‌های زیادی در جریان است، کاملاً خلاقانه و هوشمندانه عمل کنند. اداره‌ی یک شرکت با هزاران کارمند آن هم به نحوی که تمام پرسنل سازگاری خود را در سطحی فردی حفظ کنند بسیار دشوار است. به هر حال زاکربرگ توانسته با موفقیت چنین سیستمی را در سازمان خود پیاده کند.

زاکربرگ با کارمندانش ارتباط برقرار می‌کند و پیوسته در دسترس است.

نظرات چند کارمند فیس‌بوک که در این مقاله به آن‌ها پرداختیم کاملاً تعهد مارک زاکربرگ به برقراری ارتباط مؤثر و منظم را نشان می‌دهد. همه‌ی ما به خوبی می‌دانیم که دسترسی به اکثر کارفرمایان به قدری سخت است که به عنوان یک کارمند شاید هرگز نتوانیم وقتی برای ملاقات و گفت‌وگو پیرامون پروژه‌های اصلی شرکت با آن‌ها پیدا کنیم. مدیر جوان فیس‌بوک همیشه در دسترس کارمندانش است و پیوسته با آن‌ها ملاقات می‌کند. به خاطر بسپارید که همین خصوصیت رفتاری او یکی از ویژگی‌های اصلی رهبران بزرگ در صنایع مختلف است.

مارک عمیقاً درگیر شغل و سازمان خود می‌شود.

اگر به اکثر افراد ۳۳ میلیارد دلار پول بدهید، دیگر حتی برای یک لحظه هم آن‌ها را در محل کارشان نمی‌بینید. حقیقت این است که زاکربرگ به شدت درگیر چشم‌انداز و اهداف شرکت فیس‌بوک است که این مطلب به روشنی نشان می‌دهد که هدف او مادیات نیست بلکه تغییر دنیا و ساخت جهانی بهتر برای زندگی ست. این فروتنی و تواضع هم یکی دیگر از خصوصیات منحصر به فرد مارک است.

نظر شما چیست؟ چرا اکثر کارفرمایان نمی‌توانند مثل زاکربرگ با کارمندان خود روابط خوب و مناسبی داشته باشند؟ به نظر شما یک کارفرمای عالی باید چه خصوصیاتی داشته باشد.

[one_fourth]Instagram-Logo-Vector-Image[/one_fourth]

[one_fourth]Telegram_Messenger[/one_fourth]

[one_fourth]aparat_logo_color_black_1024[/one_fourth]

[one_fourth_last]icon_color_1024_1024[/one_fourth_last]

افراد باهوش هرگز در مکالمه‌هایشان از این جملات استفاده نمی‌کنند

همه‌ی ما تاکنون در مکالمه‌های خود حرف‌هایی زده‌ایم که تفسیر یا برداشت دیگران از آن‌ها به کلی با آنچه فکر می‌کردیم تفاوت داشته است، حرف‌هایی که به نظر ما مهربانانه می‌آیند اما متاسفانه منجر به ایجاد احساس ناخوشایند در افراد می‌شود و شاید حتی بعضی‌ها این حرف‌ها را توهین بدانند.

اشتباهات کلامی اغلب به دلیل عدم آگاهی ما از مفاهیم ظریف و نامحسوس آن‌ها رخ می‌دهند. درک این مفاهیم نیازمند آگاهی اجتماعی است – یعنی توانایی درک احساسات و تجربیات دیگران.

وب سایت TalentSmart با بررسی هوش هیجانی بیش از یک میلیون نفر متوجه شده است آگاهی اجتماعی مهارتی است که اکثر افراد ندارند.

بیشتر انسان‌ها فاقد مهارت آگاهی اجتماعی هستند چون همیشه بر آنچه می‌خواهند بگویند و اینکه گفته‌های دیگران چه تاثیری روی آنها دارد تمرکز می‌کنند – به همین دلیل اصلاً نمی‌توانند دیدگاه دیگران را درک کنیم.

 یکی از دلایل به وجود آمدن چنین مشکلی پیچیدگی مردم است. تا زمانی که تمام توجهتان را به طرف مقابل معطوف نکرده‌اید نمی‌توانید او را به طور کامل درک کنید. حسن آگاهی اجتماعی این است که با کمی اصلاح در نحوه گفتار و آنچه که می‌گوییم، روابطمان با دیگران را به شدت بهبود دهیم.

بدین منظور، جملاتی وجود دارد که افرادی که  هوش هیجانی بالایی دارند هرگز در مکالمات روزمره‌ی خود آن‌ها را بکار نمی‌برند به همین دلیل روابط موفقی با دیگران دارند. فهرست زیر بدترین عباراتی است که باید به هر قیمتی از گفتن آن‌ها پرهیز کنید. در ادامه با جملاتی آشنا خواهید شد که افراد باهوش هرگز در مکالمات خود به کار نمی‌برند.

۱-” خسته به نظر می‌رسی “

افراد خسته خیلی نچسب هستند-پلک‌های افتاده و موهای ژولیده دارند. بدخلق‌اند و به سختی تمرکز می‌کنند. گفتن این جمله به دیگران تمامی این پیام‌ها را در بر دارد.

در عوض بگویید: “همه چیز خوب است؟” بیشتر مردم از طرف مقابل می‌پرسند آیا خسته‌ای چون می‌خواهند مفید باشند و کمکی کنند (می‌خواهند مطمئن شوند حال طرف مقابل خوب است و هیچ مشکلی ندارد). بجای اینکه حدس بزنید وضعیت دیگران چیست، فقط از آن‌ها سؤال کنید. بدین ترتیب آن‌ها حرف می‌زنند و احساساتشان را با شما به اشتراک می‌گذارند. مهم‌تر اینکه در نظر آن‌ها بامحبت جلوه می‌کنید نه بی ادب.

۲- “وای، چقدر لاغر شدی”

دوباره، نظراتی با نیت خوب -که در اینجا تعریف و تمجید است- دیدی منتقدانه از شما ارائه می‌دهد. اگر به کسی بگویید خیلی لاغر شده است بدین معنی است که قبلاً چاق یا غیر جذاب بوده است.

در عوض بگویید: “فوق‌العاده به نظر می‌رسی.” این مورد یک راهکار ساده است. بجای مقایسه‌ی ظاهر قبلی او با ظاهر کنونی‌اش، فقط از ظاهر جذاب او تعریف کنید. اینکار گذشته را از نظر دور می‌کند.

۳-”در هر صورت خیلی از اون بهتر بودی “

وقتی فردی رابطه‌ی عاطفی یا حرفه ای خود را با کسی تمام کرده است، گفتن این عبارت باعث می‌شود فکر کند بدسلیقه است و از همان ابتدا اشتباه کرده است.

در عوض بگویید: ” حیف شد، او را از دست دادی اما اشکالی ندارد ” با این کار بدون هیچ‌گونه انتقاد ضمنی با طرف مقابل احساس همدردی می‌کنید و از اشتیاق و خوش‌بینی او حمایت می‌کنید.

۴-”تو همیشه…” یا “تو هیچوقت…”

هیچ‌کس نیست که کاری را همیشه یا هرگز تکرار کند. مردم هیچگاه خودشان را تک بعدی نمی‌بینند، پس شما هم نباید آنان را اینگونه خطاب کنید. اکثر افراد با شنیدن این عبارات حالت تدافعی به خود گرفته و پیام شما را نادیده می‌گیرند که این موضوع اصلاً خوب نیست زیرا شما زمانی از این عبارات استفاده می‌کنید که حرف مهمی برای گفتن دارید.

در عوض بگویید: خیلی راحت به کاری که با آن مشکل دارید اشاره کنید. به واقعیت‌ها بچسبید. اگر تکرار کاری اشتباه است، می‌توانید بگویید “به نظر می‌رسد که اغلب این کار را تکرار می‌کنی ” یا ” به قدری تکرار کرده‌ای که من متوجه آن شده‌ام.”

۵-”نسبت به سنت خیلی خوب به نظر می‌رسی “

به کار بردن عبارت ” نسبت به ” در ابتدای مکالمه بسته به دیدگاه طرف مقابل شاید مهربانانه و شاید هم بی ادبی تلقی شود. معمولاً افرادی که پا به سن می‌گذارند دیگر نمی‌خواهند مثل یک ورزشکار خوش اندام باشند یا باهوش‌تر از هم سن و سال‌های خود باشند. آن‌ها فقط دوست دارند هوشیار و سرحال باشند.

در عوض بگویید: ” عالی به نظر می‌رسی “. این عبارت واقعاً یک راه حل ساده و مناسب است. تعریف و تمجیدی هوشمندانه که نیاز به هیچ توصیف کننده ای ندارد.

۶-”همانطور که قبلاً گفتم…”

همه‌ی ما گاهی اوقات بعضی مسائل را فراموش می‌کنیم. بیان این عبارت به گونه‌ای به نظر می‌رسد که شما مجبور شده‌اید حرف‌هایتان را تکرار کنید و این برای طرف مقابل ناخوشایند است (کسی که به شنیدن سخنان شما مشتاق بوده است). اگر این عبارت را زیاد تکرار کنید دیگران فکر می‌کنند شما با آن‌ها راحت نیستید یا خودتان را برتر از آن‌ها می‌بیند و یا هر دو. فقط بعضی‌ها که از این عبارت استفاده می‌کنند چنین احساسی دارند.

در عوض بگویید: وقتی می‌خواهید دوباره حرفی را بزنید، ببینید چطور می‌توانید پیامتان را واضح‌تر و جالب‌تر بیان کنید، بدین ترتیب، دیگران آن را بخاطر می‌سپارند.

۷-” موفق باشی…”

در کاربرد این عبارت باید کمی دقت کنید. استفاده از این عبارت در مکالمات روزمره هیچ اشکالی ندارد اما اگر دوست دارید کسی موفق باشد می‌توانید از جملات بهتری استفاده کنید چون وقتی به کسی می‌گویید ” موفق باشی … ” این طور به نظر می‌رسید که طرف مقابل برای موفقیت به کمی شانس و خوش اقبالی نیاز دارد.

در عوض بگویید: ” می دونم از پسش بر می آی “. حداقل بهتر از این است که موفقیت طرف مقابل را به شانس نسبت دهید چون با اشاره به اینکه طرف مقابل از تمام ویژگی‌های لازم برای کسب موفقیت بهره‌مند است اعتماد به نفس او به شدت افزایش می‌یابد.

۸-”به خودت مربوط است ” یا “هر جور خودت می خواهی ”

شاید شما نسبت به سوالی که پرسیده می‌شود بی‌تفاوت باشید، اما نظرتان برای طرف مقابل مهم است (در غیر اینصورت اصلاً از شما نمی‌پرسید.)

در عوض بگویید: ” نظر قاطع یا روشنی ندارم، اما چیزهایی هست که باید در نظر بگیرید مانند …” زمانی که نظری می‌دهید (حتی بدون اینکه طرف کسی را بگیرید) نشان می‌دهد که به طرف مقابل اهمیت می‌دهید.

۹- “خب، حداقل من هیچوقت …”

بیان این عبارت روشی تهاجمی برای انتقال توجه دیگران از اشتباهتان به سوی اشتباه قدیمی و حتی نامربوطی است که طرف مقابل مرتکب شده است (که بهتر بود تا بحال بخشیده شده باشد.)

در عوض بگویید: “متاسفم ” اعتراف به اشتباه بهترین راه برای ایجاد فضایی منطقی و آرام است تا بتوانید اوضاع را در دست بگیرید. اعتراف به گناه بهترین روش جلوگیری از بدتر شدن شرایط است.

جمع‌بندی

در مکالمات روزمره، موارد کوچکی وجود دارد که می‌تواند همه چیز را تغییر کند. این پیشنهادات را امتحان کنید و از بازخورد مثبت و بی نظیر آن لذت ببرید.

[one_fourth]Instagram-Logo-Vector-Image[/one_fourth]

[one_fourth]Telegram_Messenger[/one_fourth]

[one_fourth]aparat_logo_color_black_1024[/one_fourth]

[one_fourth_last]icon_color_1024_1024[/one_fourth_last]

زنان تحصیلکرده و ازدواج

خانم دکتر تاریخ‌شناس «باربارا وایتهد»، در کتابش «مردان، نوبرانه‌های کم پیدا» می گوید شانس آنکه زنان جذاب در لباس‌های شیک کارمندی و یا زنانی که از باشگاه ورزشی برگشته‌اند انگشتهای  دستان‌شان بی‌حلقه باشد بی‌شمار است. زنان جوان شاغل و تحصیلکرده یکی از دغدغه اصلی شان، یافتن همسری برای زندگی می‌باشد.

آماری که خانم باربارا وایتهد از دید یک مورخ اجتماعی در کتابش گردآوری کرده، موید این واقعیت است که زنان سی و چند ساله مجرد که تحصیلات عالی نیز دارند، سه برابر بیشتر از نسل‌های گذشته، از یافتن شریک درازمدت در زندگی خویش محروم می گردند.

از نظر خانم دکتر وایتهد، نسل جوان تحصیل‌کرده برای تثبیت و ارتقای شغلی چاره‌ای جز فعالیت همه جانبه و متمرکز در زمینه حرفه ای خود ندارند و بالارفتن سن زنان و مردان مجرد تابع ناگزیری از این شرایط است. مردان اما موقعیت باثبات‌تری از زنان هم‌سن خویش دارند.

مردان حتی به لحاظ بیولوژیک نیز از انعطاف و فرصت زمانی بیش‌تری برای تجدید صیانت ذات و به  عبارتی پدر شدن خویش دارند. اما بالا رفتن سن برای زنان چیزی جز سرآسیمگی و اضطراب و حتی امکان از دست دادن قابلیت تولید مثل در پی نخواهد داشت.

خانم باربارا وایتهد به طور شخصی نیز تجربه بسیار نزدیکی با مشکلات زنان مجرد دارد. او دو دختر سی و چند ساله مستقل و شاغل دارد که نمی‌دانند چگونه و کجا به جست‌وجوی رابطه جدی و درازمدت بگردند؟

از نظر نویسنده کتاب « مردان، نوبرانه‌های کم‌پیدا »، مشکل اصلی این است که در به موازات تغییرات وسیع اجتماعی به‌ویژه در نیم قرن اخیر، شیوه‌های آشنایی و همسر‌یابی تغییر چندانی نکرده‌ است.

از طرفی، جابه‌جایی شغلی دربین شهر‌ها و حتی کشورهای مختلف جوانان را از دایره فامیلی دور و جدا نگه‌داشته است و از سوی دیگر، میل به زندگی مستقل در نسل‌های جدید زنان و مردان مجرد، گمنامی و محوشدن در هویتی عمومی را برای‌شان به ارمغان آورده است.

در بحبوحه همین تغییرات اجتماعی، شاهد تغییر اخلاقیات اجتماعی نیز درجامعه هستیم. زن‌های قدرتمند شده و سرشار از توقعات فمینیستی نسل‌های گذشته به فرزندان خود جسارت و پشتکار لازم را داده‌اند تا بدون واهمه به استقبال تجربه و پی‌گیری خواسته‌های شخصی خویش بروند.

آزادی روابط جنسی و در دسترس بودن این میل پرقدرت جوانانه نیز از تنش‌های اجباری ازدواج در سنین جوان‌تر کاسته است و این‌همه دست به دست هم داده‌اند تا به وضعیت مضطربی برسیم که برای زنان کمی پا به سن گذاشته، مردان تبدیل به نوبرانه‌های کم پیدا گردند.

زنان مجرد با وجود استقلال مالی و روحی، قادر به یافتن مردان هم‌سن و سال، هم‌طراز و هم‌سلیقه‌ایی نیستند که در بدو تحصیلات دانشگاهی، شانس آشنایی و رابطه با آن‌ها را داشتند. زنان مجرد به ناگهان درمی‌یابند که جز فضای شغلی، سالن‌های ورزش و جمع کوچک دوستان، محدوده دیگری از شبکه اجتماعی برای آن‌ها تدارک دیده نشده است.

زنان مجردی که وارد دهه سوم زندگی‌شان گشته‌اند باید با واقعیت دیگری هم تن دهند، آن‌ها باید با زنان جوان‌تر از خود نیز برای دستیابی به مردان آماده برای زندگی مشترک به رقابت بپردازند.

عنصر تشویش‌برانگیز بعدی میل هر لحظه قوی‌تر شونده مادر شدن است که باعث به‌صدا درآوردن زنگ ساعت بیولوژیک آن‌ها می‌گردد. با وجود با همه این مشکلات، خانم باربارا وایتهد هم‌چنان مخالف دیدگاه محافظه‌کارانه‌ایی است که به زنان جوان پیشنهاد تشکیل خانواده در حین تحصیل دانشگاهی را می‌دهد.

از دید ایشان زنان تحصیل‌کرده شاغل شانس و موقعیت بهتری برای یافتن همسر ایده‌آل دارند و بر طبق آمار ارائه شده در کتاب ایشان، ازدواج‌های در این سطح ماندگارتر هستند. خانم وایتهد توصیه کوتاه آمدن و تن دادن به ازدواج به هر قیمت و با هر کس را نیز ناعاقلانه و بسیار نافرجام می‌بینند.

مهم‌ترین اشاره و راه‌حل در کتاب «مردان، نوبرانه‌های کم‌پیدا» در این نهفته است که جامعه جدید باید با تمام قوا در فکر ایجاد شبکه‌های خلاق و جدید اجتماعی برای تماس و ایجاد فضای رابطه گستر باشد.

In Search of Mr. Right

http://www.theatlantic.com/magazine/archive/2002/12/in-search-of-mr-right/306587/

Barbara Dafoe Whitehead Why There Are No Good Men Left, Broadway Books. 320 pages

[one_fourth]Instagram-Logo-Vector-Image[/one_fourth]

[one_fourth]Telegram_Messenger[/one_fourth]

[one_fourth]aparat_logo_color_black_1024[/one_fourth]

[one_fourth_last]icon_color_1024_1024[/one_fourth_last]